آرمـــیتی

سپنتا آرمئیتی به معنای پارسای مقدس و در اوستا نام فرشته موکل بر زمین است.

یهویی...

همه چیز داشت مزخرف پیش میرفت

تااینکه با افرادی اشنا شدم چه حالمومزخرف تر کرد

فکرمو مشغول تر کرد 

اگر نبودین من اینهمه خودمو انالیز نمیکردم

اینهمه زوم نمیشدم روی خودم

ولی  الان مدام دارم دنبال گم شدم میگردم

دارم دنبال خودم میگردم

روزای مزخرف...

خیلی وقته که دیگه لای کتابامو باز نکردم.

کل زندگیم شده گوشی و خواب و خوراک..این وسطام خدا حلال کنه کلاسام که اکثرشونو میرم و بعضیاشونو نمیرم.

اعصابم خورده،این همه بطالت و کسالت داره حالمو بهم میزنه

ارزوهام و رویاهامو گم کردم

اصلا نمیدونم این چم شده

این چه وضع زندگیه

شبا تا دیروقت بیدار و روزام به زور از خواب بلند میشم

از خودم خسته ام

کلافه ام

نمیدونم چیکار کنم

خدایا خودت یکاری کن

20

نمیدونم باید خوشحال باشم یا نه...

فقط میدونم گاهی وقتا من بهترین روزای عمرمو داغون شدم.....

من واقعا نمیخواستم بزنمش...

من همیشه میگم ادم وقتی میره روی رینگ باید چشم روی همه چیز ببنده و همه خطراتشو به جون بخره وگرنه نمیتونه یه فایت عالی داشته باشه...

من بعد از مدتها توی مسابقه شرکت کردم و هیچگونه تمرینی هم طی شیش ماه گذشته نداشتم اما ریسکشو به جون خریدم وبه اصرارهای استاد جانم رفتم روی رینگ

راند اول رو بازی کردم و جلو بودم اما راند دوم یکم وحشی شدم و واقعا دست خودم نبود

نمیدونم تجربشو دارید یا نه ولی وقتی وسط فایت باشی دیگه به هیچی جز زدن فکر نمیکنی

خلاصه دیدم راند دوم داور داره اذیتم میکنه و هی وارنینگ میده،منم وقتی دیدم داور داره بازیو ازم میگیره زدم به سیم اخر و فقط زدم،برامم مهم نبود مسابقات چیه،هرچی فن بلد بودم از ووشو و کیک بوکسینگ رو زدم و خب خطاست وقتی حرکتی رو  که قانون نیست زدن

حریفم واقعا داغون شد،درحین زدن داور اومد جلو که جدامون کنه که من واقعا نسبتا سهوی با مشت کوبیدم تو صورتش و سرش گیج رفت...

بجز حریفم که بعد از فایت همش پیش پزشک بود داور هم همش سعی میکرد عادی باشه اما م میدونستم واقعا بد زدم.عذر خواهی هم کردما ولی خب...

اخه واقعا دست من نبود،وقتی ببینم بازیو ازم میگیرن دیگه هدفم میشه زدن و خالی شدن که واقعا هم خالی شدم،عالی بود واقعا،دلم برای یه فایت پدر مادر دار و رینگی تنگ شده بود

البته استادم و بچهای تیم کلی حال کردن ازاین حرکتم ولی من عذاب وجدانشو دارم...بخاطرهمونم امتیازم کشید پایین و دوم شدم😑

بعداز این مسابقات با استاد جانم رفتیم یه مسابقه دیگه اما برای داوری رفتیم که یهو این داور که زدمو دیدم.کلی خجالت کشیدم و بازم ازش عذر خواهی کردم،اونم گفت نه عزیزم ما عادت داریم اشکال نداره.ولی منک میدونم کارم بد بود....

راستی توی این مدت نبودم واقعا سرم شلوغ بود.

درگیر مسابقات و این حرفا بودم.قبلشم که سحرم رفت دانشگاه و من داشتم کمکش میکردم برای رفتنش...اتفاقات زیادی افتاد که مهمترینش همینا بود.

ولی هنوز ناراحت داور و حریفمم😑


Designed By Erfan Powered by Bayan