من تا چند وقت پیش همیشه خودمو اذیت میکردم،با کوچکترین مسئله آزار میدیدم،بعدش مدتها افسرده و غمگین و خسته میشدم و مدام خودمو لعنت میکردم،به یه خلصه و پوچی مطلق میرسیدم،یه حال مزخرف که هیچ چیز و هیچکس نمیتونست حالمو خوب کنه.
ولی این مدت اینقدر اتفاقای خوب و سخت و متفاوت افتاد که به کل دیدم رو نسبت به همه چیز عوض کرد
ازین اتفاقات میشه به ۱.عوض کردن محل زندگی(که اصلی ترین وخوبترین اتفاق بود)۲.عوض کردن ماشین۳.آشنا شدن با آدمهای جدید چه تو خانواده چه توی دوستا و آشناها۴.کتابخون شدنم(این اتفاق کلا حال و هوای منو خوب کرد)۵.بالاتر اومدن معدلم حدودا۲نمره(میشد خیلی بیشتر بشه ولی مهمون و اتفاقات و...نذاشتن)
همیشه به خدا میگفتم خدایا به یه اتفاق خوب جهت افتادن نیازمندیم،حالا میبینم کلی اتفاق خوب افتاده و من فقط میتونم بگم خدایا خیلی مرسی.
الان دیگه میتونم بگم اون نامیرای قبل نیستم،بزرگ شدم و عاقل تر،محتاط و البته خیلی قابل تحمل تر:-)))))
دیگه مثل قبل حساسیت به خرج نمیدم و سعی میکنم واقع بین باشم و با همه چیز درست برخورد کنم،نه با حساست و ترس و...
پ.ن۱:الان فقط و فقط دارم یه خودم استراحت میدم که نیرومو ذخیره کنم برای ترم جدید که با قدرت بیشتری برم به جنگ درسام،کم کم هم شروع کنم برای ارشد بخونم و حال خودمو عالی تر بکنم
پ.ن۲:قشنگترین تایم رست من این تایمم بود،پر از کتاب و چیزای جدیدی که یاد گرفتم و حالم عالی شد.
پ.ن۳:خـُــــدایــا خـِــلـیــی مــرســـــیـ♥️