آرمـــیتی

سپنتا آرمئیتی به معنای پارسای مقدس و در اوستا نام فرشته موکل بر زمین است.

قدم مثبت اول

خب امروز اولین قدم مثبتم رو برداشتم

کلاس زبانم رو ادامه دادم، تعیین سطح دوباره انجام دادم و ثبت نام کردم، قراره بصورت انلاین کلاس زبان برم... تا بعد کرونا که حضوری بشه

واقعا خوشحالم و حس خوبی دارم... 

از 20ام کلاسام شروع میشه و من تا اون موقع وقت دارم یه نگا به کتابای درسیم بندازم، چون کلاسای زبانم با امتحاناتم یکی میشه شروعش. 

تخلیه ذهنی 1

امروز خوب بود، شب که شد یکی از اون عوامل استرسور دوباره باهام وارد بحث شد،،، مامانم معمولا یه عامل اصلی و قوی استرس برای منه، درعین علاقه ای که دارم بهش، دوست دارم فاصلم حفظ بشه باهاش هم مسافتی هم روابطی، اما خب نمیشه چون من دختر خونه ام  و مدام داریم چشم تو چشم میشیم...

مامان من قدرت تخریبش خیلی بالاست بحث امشب خیلی ناراحتم کرد،،، این بحثا منو توی پنهان کردن تصمیماتم برای اینده خیلی مصمم کرد، حتی برای دردودل گ صحبت های روزمره هم نباید باش اعتماد کرد، چون اونارو میکنه چماق و میکوبه توی ملاج آدم...

به شدت ازش کفری بودم و با نوشتم اینجا خودمو تخلیه کردم،، چقدر خوبه که هستید

جمعه رویایی 1

خب طبق عادت امروز یعنی جمعه، از روزای رویایی منه.تنبلی میکنم و میخوابم .سریال میبینم و توی نت و شبکات اجتماعی میچرخم. درس نمیخونم و کارای خاص انجام نمیدم... 

امروز رکورد زدم. تا 2 خوابیدم و کیف کردم حسابی. بعدش یکم رفتم بیرون با خواهرم و دوری زدیم و اهنگ گوش دادیم و یکم تفریح کردیم.

امروز به هیچی فکر نکردم.ذهنمو استراحت دادم و خواستم یکم راحت باشم..باید از این نرمشا به ذهنم بدم که کمکم کنه و کشش خوبی داشته باشه توی مسیر سخت و طولانی که دارم.

راجب هدفهام با سین حرف زدم. اون همیشه اولین کسیه که هر تصمیمی میگیرم مطلع میشه.چ خوب و چ بد...خیلی تشویقم کرد و امید بهم داد.

همیشه خدارو بخاطر داشتن سین شکر میکنم. اون همیشه کنارمه و قوت قلبمه...هوامو داره و نمیذاره کج برم..منم برای اونم همینم...همیشه کنار همیم..خداروشکر.بودنش یه نعمت بزرگی تو زندگیمه.یه اهرم میمونه که منو بسمت حال خوب و موفقیت سوق میده...پزشکی میخونه و پزشک روح و جسم منه...عاشقشم

 

امشب میخوام برای فردا برنامه بذارم و یه لیست از کارام تهییه کنم....

نتایج نهایی 1

خب بعد از کلی فکر کردن و چک کردن ها به یه نتیجه ای رسیدم.

من علاقه بسیاری به مدرس دانشگاه بودن دارم.چون اولویت اولم توی شغلم "پرستیژ"هست و بعدش میزان درآمدف این کار به شدت برام راضی کنندست و در عین حال بدون توقف و پیشرونده...من ادم یکجا نشینی نیستم وعادت دارم هرجایی یه سرکی بکشم و تجربه کنمواحساس میکنم این شغل میتونه بهم میدون بده برای راضای تمام حسهای کنجکاوی و شیطنتام.

 

علاوه بر این ها علاقه خیلی زیادی دارم که خارج از کشور برم برای زندگی و تحصیل..از طرفی اونجا آرامش و امکانات کافی و زیادی برای تحصیل و موفقیت داره که خب قطعا اینجا اصلا نداره یا خیلی سخت داره.اونجا واقعا زندگی باب میله و دغدغه هایی که الان باهاشون درگیر هستیم رو نداریم.

از طرفی تنها رفتنم اونجا برام خیلی ازار دهندس.با اینکه خانواده مشوق رفتنم هستن و اونجا فامیل زیاد داریم که هرروز با بهم میگن بیا ما هستیم کنارت تا راه بیوفتی،میتونم تنها برم دووم هم میارم اما میدونم خیلی اذیت میشم و ممکنه انگیزم کم بشه.برای همین تصمیم بر این شد که هروقت ازدواچ کردم با همسرم برم.و اگر اوضاع اینجا بر وفق مراد نبود و برای رسیدن به خواستهام خیلی اذیت شدم و نرسیدم بهشون،حتما برم و دنیای اونجا رو تجربه کنم.

 

اما بازم اونجا رفتن برام پر از جس خوب و مثبته که دلم میخواد حتما تجربش کنم و مدتی اونجا زندگی کنم.

قطعا تجربش خواهم کرد....

 

خب حالا اینها که مشخص شد باید یه هدف گذاری خوب بکنم.

چیزایی که لازم دارم چیان 

چیا دارم و چیا ندارم

چیا رو تقویت کنم و چیا رو بدست بیارم

و.......

 

 

 

از این به بعد همه قدمهای مثبتی که توی این راه برمیدارم رو ثبت میکنم و مدام مرور میکنم که یادم نره قراره چیکار کنم و چه راهی باید برم...

Designed By Erfan Powered by Bayan