دلم برات خیلی تنگ شده
برای صدات، خندهات نگاهات، راه رفتنات، ذوق کردنات و برق زدن چشمات.
هرچی فکر میکنم میبینم اینا هیچکدوم الکی نیستن،یه حس ساده هم نیست، توهم به اندازه من دچار شدی.
من هنوز برای اون شیرینی های خوشمزه ای که برام خریدی ذوق میکنم، هنوزم برای دیدنت دلتنگم، برای گپ زدنامون، خندهامون و چای خوردنامون...
حس میکنم کم کم دارم عاشق میشم، شایدم شدم، نمیدونم، اللن فقط دلم براش تنگ شده...
پ. ن:صندوق بیانم باز نمیشه، کسی میتونه کمکم کنه؟ نمیتونم فایل آپلود کنم.
- چهارشنبه ۱۲ شهریور ۹۹ , ۰۲:۴۶