یه وقتایی با خودم فکر میکنم که چرا هروقت راجب چیزی مصمم میشم یه چیزی میشه که منو دوباره دچار شک و تردید میکنه.
بعد از تصمیمم برای ارشد و برنامه هایی که قبلا براتون گفتم، یه فرصت برای ثبت نام و استخدامی نیروی انتظامی برام پیش اومد.
خب کلا مسیر زندگی منو عوض میکنه.دو مسیر کاملا متفاوت
ارشد گرفتن برام یه خواسته و آرزوی قلبیه واقعا دوست دارم توی درس پیشرفت کنم و کارم هم مرتبط یا درس و علاقم باشه
از طرفی نیروی انتظامی به لحاظ مالی و شغلی قطعا یجورایی آینده تامین شدست برام.
فرق اینا توی اینه که مورد اول ممکنه تهش آینده به اونی که میخوام ختم نشه و بشم جزو بقیه فوق لیسانسه های بیکار، ولی دومی تامین کننده تره و خب هیچی توی این مملکت جز شغل ثابت و خصوصا دولتی ،بدرد بخور نیست.
ینی یجورایی باید پا روی علائق بذاریم و بریم دنبال پول و موقعیت ، تابتونیم توی این کشور زنده بمونیم و زندگی ابرومندانه داشته باشیم.
واقعا انتخاب سختیه.شایدم انتخاب بین بد و بدتره
نمیدونم ...
چرا گاهی اینقدر سخت میشه؟
کاش قضیه رفتنم جور بشه، کاش فرصت پیش بیاد
گاهی حس میکنم رفتنم خیلی خوبه و حداقل میدونم اونور یه زندگی اروم و بدون ترس دارم، یا اگرم ترسی هست بخاطر مسائل کوچیک و قابل حله، نه این مسائل بزرگ و ریشه ای ...
- جمعه ۱۴ شهریور ۹۹ , ۱۶:۵۱